نظریه های فرهنگ از دیدگاه متفکران غربی

ارتباطات رسانه ای
آخرين مطالب
ژورنال جواهرات

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
تعريفِ تايلور از «فرهنگ» چنين است: «كليّتِ درهم تافته‌اي شاملِ دانش، دين، هنر، اخلاقيات، آداب و رسوم و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون هموَندي از جامعه به دست مي‌آورد.» به اين معنا انسانِ «بي‌فرهنگ» و جامعه‌يِ «بي‌فرهنگ» در كار نيست، زيرا زندگيِ اجتماعي، يعني با هم زيستن، به معنايِ در فرهنگ زيستن است. زيستن در ابتدايي‌ترين قبيله يا بزرگ‌ترين و پيچيده‌ترين جامعه‌يِ تكنولوژيكِ مدرن از اين جهت يكسان است. زيرا هر دو زيستن در شرايطِ ويژه‌يِ انسان است، يعني زيست در فرهنگ يا فضايِ فرهنگي، اگر چه هر يك از سازمايه‌هايِ فرهنگ، از نظرِ صورت و معنا يا سادگي و پيچيدگي، در جامعه‌هايِ گوناگون با هم فرق‌هاي اساسي دارند.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»               «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 113-112/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلر
تعريف تايلر كه در سال 1871 در كتاب فرهنگ ابتدايي آمده به عنوان تعريفي جامع و مانع معروف است: «فرهنگ مجموعه پيچيده‌اي است كه شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سنن، و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطي است كه فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه خود فرا مي‌گيرد و در برابر آن جامعه وظايف و تعهداتي را بر عهده دارد.
«كتاب: زمينه فرهنگ‌شناسي تأليفي در انسان‌شناسي فرهنگي و مردم‌شناسي»       «مؤلف: محمود روح‌الاميني/: 18، 17/نشر: عطار»

فرهنگ از نظر تايلر (مردم‌شناس)
مردم‌شناس انگليسي تايلر واژه‌ي فرهنگ را همان‌طور كه دانشمندان امروز استعمال مي‌كنند تعريف كرده است. او در كتاب خود تحت عنوان فرهنگ اوليه‌ي ابتدايي كه در سال 1971 انتشار يافت، فرهنگ را اين ‌گونه تعريف كرده است: «همه‌ي آن دسته از عقايد و افكار (آن كلي پيچيده) كه در برگيرنده‌ي دانش، عقيده، هنر، اخلاق، قانون، عادات و هر قابليت يا عادتي كه بشر به عنوان عضوي از جامعه براي خود كسب كرده باشد، فرهنگ نام دارد.»
«كتاب: فرهنگ پيرو فرهنگ پيشرو»         «مؤلف: علامه محمدتقي جعفري/صفحه: 55/نشر: مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري»

فرهنگ و تمدن از ديدگاه ادوارد تايلر
ادوارد تايلر، كلمات فرهنگ و تمدن را مترادف يكديگر بكار برده و در تعريف آنها آورده است: «كلمه فرهنگ يا تمدن به مفهوم وسيع كلمه كه مردم‌شناسان بكار مي‌برند، عبارت از تركيب پيچيده‌اي شامل، علوم، اعتقادات و هنرها، اخلاق و قوانين و آداب و رسوم و عادات و اعمال ديگري است، كه به وسيله انسان در جامعه خود به دست ميايد.»
«كتاب: زمينه فرهنگ‌شناسي تأليفي در انسان‌شناسي فرهنگي و مردم‌شناسي»       «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 48/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلر
نظر تايلر دانشمند آمريكايي: «در روزگار ما اين كلمه (فرهنگ) دلالت دارد بر همه ابزارهايي كه در اختيار ماست و بر همه رسم‌ها و آئين‌ها، باورها، دانش‌ها، هنرها، نهادها، و سازمان‌هاي جامعه. انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به بركت آن موجود «گروه‌زي» (اجتماعي) مي‌شود، با مردم پيرامون خود از صدها جهت همرنگي و همنوايي مي‌يابد، و از مردم جامعه‌هاي ديگر متمايز و متفاوت مي‌شود».
«كتاب: فرهنگ و شبه فرهنگ»             «مؤلف: محمدعلي اسلامي ندوشن/صفحه: 14/نشر: يزدان»

تعريف فرهنگ از ديد انسان‌شناسي (ادوارد برنت تيلور)
ادوارد برنت تيلور (Edward Burnet taylor 1832 – 1917) انسان‌شناس مشهور بريتانيايي در تعريف مشهور خود از فرهنگ اين مفهوم را با تمدن مترادف مي‌گيرد و در ارتباط با هم به كار مي‌برد. تيلور فرهنگ را چنين تعريف مي‌كند: فرهنگ يا تمدن، به مفهوم وسيع كلمه در قوم‌شناسي مجموعه پيچيده‌اي است كه شناخت، باورها، هنرها، اخلاق، حقوق، آداب و رسوم و ديگر قابليت ها يا عاداتي را در بر مي‌گيرد كه انسان به عنوان عضو جامعه كسب مي‌كند.
اين تعريف تيلور كه به ظاهر جامع و سهل مي‌نمايد، در اساس جنبه توصيفي دارد. او با شمارش تعدادي از پديده‌هاي زندگي جمعي به تعريف فرهنگ روي مي‌آورد. نكته مهم در تعريف تيلور اين است كه جنبه هنجاري (يا اصطلاح نورماتيو normative) ندارد. از نظر تيلور، فرهنگ كليّت زندگي اجتماعي انسان است. از اين رو تعريفش جنبه‌اي محدود كننده و انحصارگرايانه ندارد، يعني نمي‌خواهد فرهنگ را خاص جامعه‌هايي معين بداند و فقط بخشي از بشريت را در اين چارچوب بگنجاند. وجه مشخصه اين تعريف، خصلتِ جمعي آن است. از اين گذشته در تعريف تيلور مي‌بينيم كه فرهنگ جنبه اكتسابي دارد: چيزي نيست كه بتوان آ‌ن را موروثي دانست. به عبارت ديگر عامل زيست‌شناسي (= بيولوژيك) در اين‌جا نقشي بازي نمي‌كند.
«كتاب: فرهنگ‌شناسي: گفتارهايي در زمينه فرهنگ و تمدن»        «مؤلف: چنگيز پهلوان/صفحه: 48/نشر: پيام امروز»

فرهنگ در مفهوم قوميت‌شناسي از ديدگاه ادوارد برونت تايلر
[ادوارد تايلر]: فرهنگ يا تمدن، در مفهوم قوميت‌شناسي آن؛ عبارت است از مجموعه‌اي متشكل از شناخت، باورها، هنر، اخلاق، حقوق، آداب و ديگر عادت‌ها و ملكات اكتسابي انسان، به عنوان عضوي از يك جامعه(1)
[مقاله: دين و فرهنگ - نويسنده: سيد حميدرضا طالقاني]
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايراني (مجموعه)»     «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 34/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»

تأثير تعريف تايلور از فرهنگ بر روند تحولات مفهوم فرهنگ در غرب
كاربردِ دقيقِ مفهومِ فرهنگ همراه با تعريفِ آن با تايلور آغاز مي‌شود. وي در كتابِ پژوهش‌هايي درباره‌يِ تاريخِ آغازينِ بشر و توسعه‌يِ تمدن، كه در 1865 منتشر كرد، گه گاه به اصطلاحِ فرهنگ روي مي‌كند، ولي بيشتر اصطلاحِ تمدن را به كار مي‌برد. امّا در 1871 بود كه نامِ فرهنگِ ابتدايي (primitive culture) را بر كتابِ اصليِ خود گذاشت و در نخستين جمله‌يِ آن نخستين تعريفِ رسمي و آشكارايِ فرهنگ را داد. اين تاريخ را مي‌توان زادسالِ اين مفهومِ علمي دانست، اگر چه زمينه‌يِ آن در زبانِ آلماني پيش از آن فراهم شده بود.
امّا، مفهومِ تايلوريِ فرهنگ بسيار كند رواج يافت و امريكايي‌ها زودتر از انگليسي‌ها آن را پذيرفتند. اين مفهوم از واژه‌يِ كولتور نخستين بار در 1929 به واژه‌نامه‌يِ وبستر (Webster) راه يافت، حال آن‌كه در واژه‌نامه‌هايِ عموميِ انگليسي در 1947 ديده مي‌شود. دانشورانِ بريتانيايي تا جايي كه مي‌توانستند با مفهوم‌هايِ «جامعه» (society) يا «تمدّن» (civilization) مقصودِ خود را بيان كنند بيش از امريكاييان در برابرِ كاربردِ culture ايستادگي مي‌كردند. بدين‌سان، در بريتانيا اصطلاحِ «انسان‌شناسيِ اجتماعي» (social anthropology) نهاده شد كه هنوز هم به كار مي‌رود، در حالي كه امريكاييان به جايِ آن «انسان‌شناسيِ فرهنگي» (cultural anthropology) را به كار مي‌برند.
در مورد پذيرفتن واژه‌يِ كولتور در معنايِ تازه فرانسه از انگلستان نيز بيشتر ايستادگي كرده است. در زبانِ فرانسه هنوز هم (civilization) را با مايه‌يِ معنايي‌اي كه از پيشرفت و شهري شدن در خود دارد، از كولتور رساتر مي‌دانند و در بسياري موارد واژه‌يِ مبهمِ «اجتماعي» (sociale) در فرانسه‌يِ امروز، به همان اندازه‌يِ روزگارِ دور كم (Durkheim) به جايِ هر دو مفهومِ اجتماعي و فرهنگي به كار مي‌رود.
بيرون از اين دو كشور اصطلاحِ فرهنگ (كولتور) جهانگير شده و معنايِ آن همه فهم. اين اصطلاح در روسيه و ديگر سرزمين‌هايِ اسلاوي، در اسكانديناوي، هلند و امريكايِ لاتين همان‌قدر رواج يافته است كه در آلمان و ايالاتِ متحد.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»         «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 40 – 39/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه ادوارد برنت
… در اصطلاح دانشمندان و صاحب‌نظران، معاني متفاوتي براي فرهنگ ذكر شده است. ادوارد برنت معتقد است؛ «فرهنگ مجموعه مركبي است شامل علم، ايمان، هنر، اخلاقيات، قانون، سنت و ساير استعدادها و عادت‌هايي كه يك انسان به عنوان عضوي از جامعه كسب مي‌كند»(1)
[برگرفته از مقاله همسازگري دو فرهنگ از عبدالله ابراهيمي]
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايران (مجموعه مقالات)»      «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 440 – 439/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
[مقاله مفهوم فرهنگ اثر ريچارد ج - فاكس در دائرةالمعارف بريتانيكا]
آنچه كه به عنوان تعريف سنتي فرهنگ شناخته شده از نوشته انسان‌شناس انگليسي قرن نوزدهم، ادوارد برنت تايلور در اولين پاراگراف كتاب خود به نام فرهنگ ابتدايي (1871) به دست مي‌آيد: فرهنگ … مجموعه مركبي است شامل علم، ايمان، هنر، اخلاقيات، قانون، سنت و ساير استعدادها و عاداتي كه يك انسان به عنوان عضوي از جامعه كسب مي‌نمايد.
«كتاب: آشنايي با مفاهيم فرهنگ و روابط فرهنگي»       «مترجم: محمد علي شعاعي/صفحه: 2/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين‌الملل»

اهميت ديدگاه تايلر نسبت به فرهنگ
دايرةالمعارف بريتانيكا يكصد و شصت و چهار تعريف از فرهنگ را يادآور شده است. با اين همه، هيچ يك از تعريف‌ها نتوانسته است تعريف تايلر را از اعتبار بيندازد و كنار بزند آن چه در تعريف‌هاي بعدي از اين مفهوم آمده است دقيق كردن نسبي تعريف تايلر يا عملياتي نمودن تعريف اين مفهوم است.
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايران (مجموعه مقالات)»          «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 325/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلر
در اواسط قرن نوزدهم بود كه اين كلمه [فرهنگ] در علوم اجتماعي و مردم‌شناسي در معناي جديدتر و گسترده‌تري پديدار شد. «ادوارد برونت تايلر» در كتابش موسوم به فرهنگ بدوي، فرهنگ را مجموعه‌اي از توانايي‌ها و شناخت‌ها و باورها، اشياء، و فنون و هنرها و قوانين مي‌داند كه هر انساني از جامعه‌اي كه در آن عضو است دريافت مي‌كند.
[برگرفته از مقاله بررسي و تحليل مفهوم دو فرهنگ ايراني و شيعي از سيد محمد عيسي‌نژاد]
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايران (مجموعه مقالات)»      «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 325/نشر: دفتر وزارت فرهنگ و ارشاد»

مترادف بودن واژه فرهنگ و تمدن در نظر تايلر
ادوارد تايلر، كلمات فرهنگ و تمدن را مترادف يكديگر به كار برده و در تعريف آن‌ها آورده است: «كلمه فرهنگ يا تمدن به مفهوم وسيع كلمه كه مردم‌شناسان به كار مي‌برند، عبارت از تركيب پيچيده‌اي شامل، علوم، اعتقادات و هنرها، اخلاق و قوانين و آداب و رسوم و عادات و اعمال ديگري است، كه به وسيله انسان در جامعه خود به دست مي‌آيد.
«كتاب: زمينه فرهنگ‌شناسي»              «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 48/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تيلور
[تيلور]:«آن مجموعه كليتي كه در برگيرنده دانش، باور، هنر، اخلاقيات، قانون، سنت و هر قابليت و عادت ديگري است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه كسب مي‌كند» (تيلور 1891 ص 180)
«كتاب: فرهنگ و جامعه»         «مؤلف: روزاموند بيلينگتون/مترجم: فريبا عزبدفتري/صفحه: 31/نشر: قطره»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
نخستين تعريف مردم‌شناختي فرهنگ را مديون ادوارد بارنت تايلور (1917 - 1832) مردم‌شناس انگليسي هستيم: فرهنگ يا تمدن، در گسترده‌ترين معناي مردم‌شناختي خود، آن كل پيچيده‌اي است كه شناخت‌ها، باورها، هنر، اخلاق، حقوق، آداب و رسوم و ديگر توانايي‌ها يا عاداتي را كه به وسيله انسان، به عنوان عضو جامعه كسب مي‌گردد شامل مي‌شود… در نظر تايلور فرهنگ تعبيري از كل زندگي اجتماعي انسان است. ويژگي فرهنگ، در ابعاد جمعي آن است و سرانجام آن كه، فرهنگ اكتسابي است و با ميراث زيست‌شناختي انسان پيوندي ندارد. با اين حال، گر چه فرهنگ اكتسابي است، اما ريشه و طبيعت آن، در بخش وسيع، حالتي ناخودآگاه دارد.
«كتاب: مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي»         «مؤلف: دني كوش/مترجم: فريدون وحيدا/صفحه: 27/نشر: سروش»

تعريف فرهنگ از نظر تايلر
سرادوارد برنت تايلر، مردم‌شناس انگليسي، اين واژه را براي بيان يك مجموعه‌ي تكامل يافته از عقايد و چيزهايي كه بر اثر تجارب تاريخي شكل گرفته‌اند، به كار برد.
«كتاب: فرهنگ پيرو فرهنگ پيشرو»       «مؤلف: علامه دكتر محمدتقي جعفري/صفحه: 35/نشر: مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
تايلور، فرهنگ را در معني «دانش، عقايد، هنرها، اخلاق، رسوم و ساير يافته‌هاي اجتماعي انسان» به كار مي‌برد.
«كتاب: مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي»            «مؤلف: دني كوش/مترجم: فريدون وحيدا/صفحه: 1/نشر: سروش»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
[اين تعريف بر عناصر سازه‌اي فرهنگ تكيه دارد.] تايلور، 1871: فرهنگ يا تمدن... كليّت درهم تافته‌اي‌ست شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيّات، آداب و رسوم، و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون هموندي(member) از جامعه به دست مي‌آورد.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»               «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 47/نشر: آگاه»

فرهنگ از منظر اي. بي تيلور
بر پايه ديدگاه «اي.بي.تيلور» استاد انسان‌شناسي دانشگاه اكسفورد، فرهنگ را مي‌توان مجموعه به هم پيوسته‌اي از باورها، آيين‌ها، قوانين، اشكال گوناگون دانش و هنر و مانند آن تلقي كرد كه تك تك افراد به عنوان اعضاي جامعه‌اي ويژه آن‌ها را فرا مي‌گيرند و مي‌توان با روش علمي به بررسي آن‌ها پرداخت.
[مقاله: دين و فرهنگ پايه متون باستاني ايراني، نويسنده: دكتر فاروق صفي‌زاده]
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايراني (مجموعه مقالات)»    «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 50 و 49/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»

فرهنگ از نظر ادوارد برنت تايلر
طبق تعريفي كه ادوارد برنت تايلر، مردم‌شناس انگليسي، در سال 1871 ارائه داده: فرهنگ عبارت است از مجموعه‌ي كاملي از دانش، عقايد، هنر، اخلاقيات، قوانين، رسوم و هرگونه توانايي‌ها، ظرفيت‌ها و عاداتي كه توسط انسان به عنوان عنصري از جامعه كسب مي‌گردد. تايلر در سال 1881 تصريح نمود كه بر مبناي اين تعريف، فرهنگ صرفاً توسط انسان كسب مي‌گردد. اين مفهوم تا پنجاه سال بعد هم مورد قبول علماي مردم‌شناسي قرار داشت.
«كتاب: فرهنگ پيرو فرهنگ پيشرو»         «مؤلف: علامه محمدتقي جعفري/: 65/نشر: مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري»

تعريف تايلور از فرهنگ
در تاريخ علوم اجتماعي، تعريف كلاسيك برنت تايلور (Burentte Tylor) از فرهنگ در كتاب «فرهنگ ابتدايي» (1871) (plimitive culture) كه فرهنگ را به سادگي «مجموعه‌اي از قابليت‌ها، رفتارها، عادت‌ها و محصولات انساني، اعم از اشياء مادي، فنون، سنت‌ها، ارزش‌ها، باورها و غيره» تعريف مي‌كند، بيش از اندازه كلي است و هرچند واقعيت دارد اما نيازمند تدفيق بيشتري است. اين تدفيق به وسيله برونيسلاو مالينوفسكي (Bronislaw mallnouski) انسان‌شناس لهستاني در كتاب «يك نظريه علمي فرهنگ» (1944) (A Scientific Theory of Culture) انجام گرفت.
«نشريه: خرداد»         «مؤلف: ناصر فكوهي/صفحه: 6»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
نخستين تعريف علم مردم‌شناسي از فرهنگ اي. بي‌تايلور، 1871، به نقل از كتاب فرهنگ كهن: «فرهنگ يا تمدن، با در نظر گرفتن مفهوم فرهنگ‌شناسي وسيع آن، همان كل پيچيده‌اي است مشتمل بر دانش، ايمان، معنويات، قانون و هر نوع آيين و رسوم و قابليت‌هاي ديگر كه بشر به عنوان عضوي از جامعه كسب كرده است.
[برگرفته از مقاله ويژه مردم‌شناسي، مردم‌شناسي فرهنگي]
«نشريه: فصلنامه هنر/صفحه: 173»

تعريف فرهنگ از ديد تايلور  
[دكتر روح‌الاميني]: … معمولاً تعريفي كه از فرهنگ مي‌شود، تعريفي است كه «تايلور» يكي از دانشمندان مردم‌شناس اوايل قرن نوزدهم مي‌كند. تايلور مي‌گويد: فرهنگ مجموعه پيچيده‌اي است كه شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، فنون، اخلاق، قوانين، سنن و بالاخره تمام اخلاق و عادات و روابطي است كه فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه خود فرامي‌گيرد و در برابر آن جامعه وظايف و تعهداتي را به عهده دارد.
«نشريه: همشهري»       «مؤلف: دكتر محمود روح‌الاميني/صفحه: 6»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
[ادوارد بارنت، تايلور در كتاب خود تحت عنوان فرهنگ ابتدايي، فرهنگ را اينگونه تعريف مي‌كند:] فرهنگ… كليت در هم تافته‌اي‌ست شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيات، و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون هموندي از جامعه به دست مي‌آورد.
[او در كتاب انسان‌شناسي در سال 1881 اين تعريف را اينگونه كامل مي‌كند:]
فرهنگ، بنا به اين تعريف، خاصّ انسان است.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»        «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 75/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلور
[در اين تعريف تأكيد بر ايده است.] تايلور، 1948: فرهنگ، به عنوان يك مفهوم وصفگر (descriptive)، همه‌ي ساخت‌هاي ذهني يا ايده‌هايي‌ست كه فرد پس از زادن مي‌آموزد يا مي‌آفريند…
اصطلاح ايده شامل مقولاتي‌ست مانند نگره‌ها (attitudes)، معناها، عاطفه‌ها، احساس‌ها، ارزش‌ها، هدف‌ها، خواسته‌ها، دلبستگي‌ها، دانش‌ها، باورها، روابط، و همبستگي‌ها… فرهنگ، به عنوان يك مفهوم شرح‌گر (explanatory)، ساخت‌هاي ذهني‌ست كه براي فهميدن جهان تجربي انگيزش‌هاي دروني و بروني و واكنش نشان دادن در برابر آن به كاربرده مي‌شود… فرهنگ خود عبارت است از ايده‌ها، نه فرايندها.
مراد من از «يك فرهنگ»- يعني فرهنگ همچون مفهوم جداگر- سيستمي از ويژگي‌هاي فرهنگي‌ست كه ريشه در تاريخ دارد و پاره‌اي كمابيش جداكردني و يكپارچه از آن كلّيتي‌ست كه فرهنگ ناميده مي‌شود. ويژگي‌هايي كه يك فرهنگ را از ديگر فرهنگ‌ها جدا مي‌كند همان‌هايي‌ست كه همگان يا كساني ويژه از يك گروه يا «جامعه» كمابيش از آن‌ها بهره دارند.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»               «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 70- 69/نشر: آگاه»

نقدي بر تعريف تايلور
… تعريف تايلور درباره فرهنگ يعني «كليت همتافته‌اي شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاق، آداب و رسوم و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي به عنوان عضو جامعه بدست مي‌آورد…» … تايلور در اين تعريف به گفتگو درباره اجرا فرهنگ بسنده كرده و نقش عامل مهم كنش اجتماعي و رابطه بين ذهن بشر و زندگي اجتماعي را روشن نساخته است.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»               «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 3/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين‌المللي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه هيلر
[اين تعريف بر عناصر سازه‌اي فرهنگ تكيه دارد و تحت تأثير تعريف تايلور است.] هيلر1933: باورها، نظام هاي فكري، فنون علمي، راه و روش‌هاي زندگي، رسم‌ها، سنت‌ها، و تمامي شيوه‌هاي كردار كه جامعه بدان سازمان مي‌بخشد، فرهنگ ناميده مي‌شود. بنا به اين تعريف، فرهنگ شامل تمامي كرد و كارهايي‌ست كه در جامعه [از روابط] ميان افراد شكل مي‌گيرد و يا از يك گروه اجتماعي آموخته مي‌شود، ولي صورت‌هاي خاصّي از رفتار را در بر نمي‌گيرد كه زاده‌ي سرشت ارثي‌اند.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                     «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 48/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[اين تعريف بر عناصر سازه‌اي فرهنگ تكيه دارد و تحت تأثير تعريف تايلور است.] مالينوسكي 1944: فرهنگ به سادگي عبارت است از كليت يكپارچه‌اي شامل وسايل و كالاهاي مصرفي، ويژگي‌هاي اساسي گروه‌هاي اجتماعي گوناگون، و پيشه‌ها و باورها و رسم‌هاي بشري.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                      «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 49/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ قبل از همه، دستگاهي فعال است كه به انسان اجازه مي‌دهد كه مشكلات عيني و نوعي را كه دربرآورده شدن نيازهايش در محيط، با آن‌ها روبرو مي‌شود حل كند.
[مالينفسكي در زمينه چهارچوب مكتب بكارآيي به مطالعه فرهنگ مي‌پردازد و بر آن اساس به تعريف فرهنگ پرداخته]
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي»                                «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ عبارتست از مجموعه غيرقابل تفكيكي از عناصر مختلف كه از درون به يكديگر پيوسته‌اند.
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي»                «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: فرهنگ عبارت است از يك سيستم منظم اشياء و فعاليت‌ها و رفتارهايي كه هر جزء و عنصر آن در رسيدن به نتيجه واحد سهمي بر عهده دارد.
«كتاب: زمينه فرهنگشناسي»                      «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 91/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوفسكي
مالينوفسكي[فرهنگ ] … را شامل «فرهنگ مادي، ارزش‌ها، هنجارها و رفتارهاي واقعي» مي‌دانست.
«كتاب: مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي»           «مؤلف: دني كوش/مترجم: فريدون وحيدا/: 1/نشر: سروش»

فرهنگ از ديدگاه مالينفسكي
[مالينفسكي]: «فرهنگ، خواه ابتدايي و يا پيچيده، كليتي اجتماعي شامل؛ ابزارهاي مادي و امور غيرمادي حيات انسان نظير اعتقادها و انديشه‌ها و ملكات و عادت‌ها است كه انسان را به مقابله با امور محسوسي كه با آن مواجه است، توانمند مي‌كند» در اين تعريف، فرهنگ به همه زندگي انسان تعميم مي‌يابد، زيرا در آن، هم انديشه‌ها و اعتقادهاي فردي مورد توجه قرار گرفته و هم كنش‌هاي اجتماعي. فرهنگ در اين تعريف، تنظيم كننده روابط انسان‌ها با يكديگر و با محيط پيرامون آن‌ها است. مالينفسكي نقش اساسي فرهنگ را در پيوستن فرد به جامعه مورد توجه قرار مي‌دهد. جالب آن كه او با وجود موضع كاركردگرايانه خود، بندهاي نگاه كمي و عيني به فرهنگ را گسسته و از امور غيرمادي يا به عبارتي معنوي زندگي نيز در تعريف خود مدد مي‌جويد. شايد همين رويكرد بود كه باعث شد پس از جنگ جهاني دوم، مردم‌شناسان، فرهنگ را به عنوان يكي از مهم‌ترين موضوعات در تحليل كاركردگرايانه رشته مردم‌شناسي به كار برند.
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايراني (مجموعه مقالات)»    «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 34/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»

تعريف مالينوفسكي از فرهنگ
مالينوفسكي … فرهنگ را «مجموعه» پاسخ‌هاي سازمان يافته انسان به نيازهاي زيست‌شناختي (بيولوژيك) او تعريف كرد. در اين معني، او نشان مي‌داد كه هر يك از نيازهاي انسان، كه پيش از هر چيز يك موجود زيستي بوده و باقي خواهد ماند، نظير تغذيه، سوخت و ساز، توليدمثل، امنيت و سرپناه، حركت، سلامتي، به گروهي از پاسخ‌هاي نخستين و بلافصل فرهنگي،‌اغلب در شكل ابزاري و گروهي از پاسخ‌هاي ثانويه و پيچيده‌تر فرهنگي به صورت مكانيسم‌ها و تقسيم كارهاي اجتماعي انجاميده‌اند كه جوامع انساني را در شكل شناخته شده آن‌ها به وجود مي‌آورند. اين تعريف كاركردگرايانه را مي‌توان با تعريف جامع‌تري كه تلاش مي‌كند عناصر مختلف متداخل در مفهوم فرهنگ را بيان كند به صورت زير تكميل كرد: «فرهنگ مجموعه‌اي از پديده‌ها و قابليت‌هاي مادي و معنوي اكتسابي است كه انسان‌ها در جامعه‌اي خاص براي پاسخ‌دهي سازمان يافته به نيازهاي ناشي از رابطه خويش با محيط طبيعي و با محيط انسان ساخت، به وجود آورده و از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌كنند»
«نشريه: خرداد»    «مؤلف: ناصر فكوهي/صفحه: 6»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[اين تعريف بر ميراث اجتماعي يا فرداد تكيه دارد.] مالينوسكي، 1931: اين ميراث اجتماعي مفهوم اصلي در انسان‌شناسي‌ست كه بيشتر آن را «فرهنگ» مي‌نامند… فرهنگ عبارت است از مهارت‌ها، كارها، فرايندهاي فني، گمان‌ها، عادت‌ها، و ارزش‌ها.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»          «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 52/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
[مالينوسكي]: به طور كلي هر فرهنگ شامل عوامل مختلفي دانسته مي‌شود كه جنبه‌هاي مادي، ارزش‌هاي اجتماعي، هنجارها و مفاهيم ذهني مهمترين آن‌هاست.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»       «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 97/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
مالينوسكي فرهنگ را به دو طريق تجزيه و تحليل مي‌كند. در نگاه اول او فرهنگ را داراي كاركرد ارضاء نيازهاي انسان در زندگي اجتماعي و انطباق انسان با محيط اطرافش مي‌داند. اجزاء مختلف فرهنگ، در ارتباط تنگاتنگ با يكديگر، در جهت برآوردن اين خواسته شركت مي‌جويند. از نگره دوم «مالينوسكي» فرهنگ را «ميراث اجتماعي» مي‌داند در تعريفي كه او از فرهنگ ارائه داده است از آن به عنوان ميراث اجتماعي كه در گذشته به نسل آينده منتقل مي‌شود و شامل مهارت‌ها، كارها، فرايندهاي فني، عادت‌ها و ارزش‌ها است ياد مي‌كند… او اين نكته را تشخيص داده بود كه فرهنگ چيزي فراتر از كارهاي مصنوع انسان، متون ادبي و مشخصه‌هاي منفرد زندگي فرهنگي انسان است و مهمتر از آن نقش حياتي فرهنگ يا محيط ثانوي را در تداوم نوع بشر درك كرد و از اين زاويه مسئله فرهنگ را مورد توجه قرار داد.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»       «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 98-97/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي»

فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي
مالينوسكي فرهنگ را در يك ديد وسيع، شامل فرهنگ مادي، ارزشها، هنجارها و رفتارهاي واقعي مي‌داند.
«نشريه: انديشه حوزه»                «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 86»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مالينوسكي و رادكليف براون
همچنين مالينوسكي و رادكليف براون، دو انسان‌شناس انگليسي كه در بسط مشرب فونكسيوناليستي (كاركردگرايي) مقام شامخي دارند، فرهنگ را نظام ارزشهاي فرد و جامعه مي‌دانند كه در قالب نظام اجتماعي نمود پيدا مي‌كند.
«نشريه: انديشه حوزه»                         «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 86»

فرهنگ از ديد مالينوسكي و رادكليف براون
«مالينوسكي» برداشتي دايرةالمعارفي و وسيع از فرهنگ ارائه داد و آن را شامل فرهنگ مادي، ارزشها، هنجارها و رفتارهاي واقعي ناميد، ولي «رادكليف براون» فرهنگ جامعه را از نظام اجتماعي آن مشتق دانست و به فرهنگ بيشتر به عنوان اشكال استاندارد رفتار و احساسات نگريست. او با استناد به اصطلاح «يكپارچگي اجتماعي» فرض را بر اين قرار داد كه «فرهنگ»، به مثابه يك كل، افراد بسياري را كم و بيش در يك ساخت اجتماعي، يعني سيستم‌هاي باثبات تعيين كننده گروهها، وحدت مي‌دهد. روابط بين افراد را تنظيم مي‌كند و تطبيق‌پذيري آنان را با محيط فيزيكي خارجي ميسر مي‌سازد. بنابراين تفسير كاركردي «رادكليف براون» فرهنگ را به عنوان يك سيستم يكپارچه در نظر مي‌گيرد. او هر جزء فرهنگ را داراي سهم و كاركردي خاص در حيات جامعه مي‌دانست و شناخت اين سيستم را وظيفه اصلي انسان‌شناسي مدرن محسوب مي‌كرد.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»          «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 102 – 103/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين‌المللي»

مقايسه نظر مالينوسكي و نظر اسپنسر
«مجموعه مخلوقات انسان»، چنان‌كه در تعبير «مالينوسكي Malinoweski» و «محيط مافوق جسماني»، چنان‌كه در برداشت «اسپنسر Spencer Herbert» هست، دو برداشت متغاير از فرهنگند كه به يك حقيقت اشاره مي‌كنند، لكن اسپنسر به دليل نگرش خاص فلسفي خود كه تكامل‌گرايي است، به نوع نسبتي كه بين فرآورده‌هاي انديشه بشري وجود داشته، توجه كرده است. گر چه در تعبير وي نيز بيان ماهيت و حقيقت فرهنگ روشن نشده، ولي آنچه به دست مي‌آيد روشن شدن واقعيت فرامادي آن است كه آن را از خلط با ماده ساده يا فرايندهاي خود، مصونيت مي‌دهد و درست در همين نقطه از تأمّل است كه نوع نگرش فلسفي پديدار شناختي فرهنگ در عرصه انديشه به جولان مي‌پردازد، زيرا فرهنگ به خودي خود و مستقيماً غيرقابل فهم است، حتي توسط كساني كه در ساختن آن سهيم و شريكند. بدين طريق، معذرتي نيز فراهم مي‌آيد براي آن عده از دانشمندان اجتماعي كه فرهنگ را صرفاً به عنوان «مجموعه رفتارها و ارزشهاي مادي و معنوي انسان» مي‌شناسند.(1)
[متفكراني كه دستاوردهاي مادي و معنوي را ملاك فرهنگ مي‌دانند]
«نشريه: انديشه حوزه»                              «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 80، 79»

تعريف فرهنگ از ديدگاه هرسكوويتس
[اين تعريف بر عناصر سازنده‌اي فرهنگ تكيه دارد و تحت تأثير تعريف تايلور است]. هرسكوويتس 1948: فرهنگ… اشارت دارد به آن بخش از دستگاه كلّي [زندگاني بشري] شامل اشياء مادّي ساخته‌ي دست بشر، فنون، جهت‌گيري‌هاي اجتماعي، ديدگاه‌ها، و هدف‌هاي تعيين شده‌اي كه عواملي بي‌ميانجي تعيين‌كننده‌ي رفتاراند و در زير كار آن قرار دارند. همچنين: فرهنگ در اساس بنايي‌ست بيانگر تمامي باورها، رفتارها، دانش‌ها، ارزش‌ها، و خواسته‌هايي كه شيوه‌ي زندگي هر ملت را باز مي‌نمايد … و سرانجام عبارت است از هر آنچه يك ملت دارد، هر كاري كه مي‌كند و هر آنچه مي‌انديشد.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»        «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 51-50/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه متفكران غرب
[هرسكويتس]: براي روشن‌تر شدن مفهوم و قلمرو پديده‌هاي فرهنگي، ويژگيهاي سه‌گانه و به ظاهر متناقضي را كه هرسكويتس بيان داشته مورد تحليل و تفسير قرار مي‌دهيم:
1 - فرهنگ «عام» ولي «خاص» است.
2 - فرهنگ «متغير» ولي «ثابت» است.
3 - پذيرش فرهنگ «اجباري» ولي «اختياري» است.
«كتاب: زمينه فرهنگ‌شناسي تأليفي در انسان‌شناسي فرهنگي و مردم‌شناسي»          «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 20، 19/نشر: عطار»

تمايز فرهنگ و جامعه از نظر هرسكويتس
هرسكويتس مي‌نويسد: «فرهنگ عبارت از شيوه زندگي تجمعي از مردم است. در صورتي كه جامعه تجمع نظام يافته افرادي است كه شيوه زندگي معيني را دارا باشند.»
وي سپس مي‌افزايد: «به عبارت ساده‌تر يك جامعه متشكل از افراد است كيفيت و نحوه رفتار و اعمال آن افراد فرهنگشان را تشكيل مي‌دهد.»
«كتاب: زمينه فرهنگ‌شناسي تأليفي در انسان‌شناسي فرهنگي و مردم‌شناسي»            «مؤلف: محمود روح‌الاميني/صفحه: 44/نشر: عطار»

تعريف فرهنگ از ديدگاه هرسكوويتس
[اين تعريف بر قاعده يا راه و روش تكيه دارد.] هرسكوويتس، 1948: فرهنگ راه و روش زندگي يك قوم است، حال آنكه جامعه مجموع سازمان يافته‌ي افرادي‌ست كه از يك راه و روش معين زندگي پيروي مي‌كنند. به عبارت ساده‌تر، جامعه تركيبي‌ست از مردمان كه راه و روش رفتارشان همان فرهنگ‌شان است.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                     «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 56/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه هرسكوويتس
[در اين تعريف فرهنگ همچون يك فراورده يا ساخته است.] هرسكوويتس، 1948: تعريف كوتاه و سودمند آن اين است: «فرهنگ بخش انسان ساخته‌ي محيط است.»
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                        «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 68/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مورداك
[در اين تعريف فرهنگ همچون يك فراورده يا ساخته است.] مورداك، 1949: ميانكنش آموزش و جامعه در هر گروه انساني تنه‌اي از رفتارهاي سازش‌دهنده را پديد مي‌آورد كه از راه جامعه فراداده مي‌شود و بر فراز فرد جاي دارد، زيرا ديگران در آن سهم دارند، و دوام آن وراي حدود زندگي فرد است، و چند و چون آن‌چنان از حدود توانايي هر فرد فراتر مي‌رود كه بي‌ياري جامعه بدان دست نمي‌توان يافت. اصطلاح «فرهنگ» در مورد چنين سيستم‌هاي آموختني و فرادادني رفتار به كار برده مي‌شود.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                     «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 69-68/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه مورداك
[در اين تعريف تكيه بر عادت است.] مورداك، 1941: فرهنگ، يعني الگوهاي فرادادي كردار كه بخش عمده‌اي از عادت‌هاي جا افتاده‌اي را تشكيل مي‌دهد كه فرد با آن‌ها به هر موقعيت اجتماعي گام مي‌نهد.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                         «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 63/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه دوركيم
فرهنگ برخاسته از آگاهي جمعي است كه دوركيم آن را به «مجموعه‌اي از باورها و احساسات مشترك بين اعضاي جامعه» تعريف مي‌كند.
«كتاب: فرهنگ و سياست»         «مؤلف: برتران بديع/مترجم: احمد نقيب‌زاده/صفحه: 38/نشر: دادگستر»

تعريف فرهنگ بر اساس نظريه دوركيم
دوركيم برخلاف پيروان مكتب اصالت فرد، بر تقدم جامعه بر فرد تأكيد مي‌گذاشت. به نظر او مكتب اصالت فرد گرفتار نوعي غلوّ در تحليل عنصر رواني فرد است كه آن را مكتب اصالت نفسانيات مي‌ناميد (psychologisme). در هر دو اثر خود به نام‌هاي اشكال اوليه زندگي مذهبي، و خودكشي نظريه «آگاهي جمعي» (conscience collective) را پرورش داد كه مي‌توان آن را نظريه فرهنگي او دانست. به اعتقاد او در هر جامعه‌اي يك «آگاهي جمعي» وجود دارد كه معرّف آن جمع است مانند انديشه‌ها، ارزش‌ها و عواطفي كه مشترك است ميان افراد يك جامعه.
«كتاب: فرهنگ‌شناسي: گفتارهايي در زمينه فرهنگ و تمدن»            «مؤلف: چنگيز پهلوان/صفحه: 69 – 70/نشر: پيام امروز»

تعريف فرهنگ از ديدگاه كلي فورد گريتز
«كلي فورد گريتز Cliford Greetz» … فرهنگ را نظامي دانسته است كه داراي جنبه‌هاي همگرايي، دستوري و همبستگي باشد كه بر تمام ابعاد زندگي اجتماعي اثر مي‌گذارد.(1)
1- [گريتز به نظام مناسبات انساني فرهنگ اشاره دارد.]
«نشريه: انديشه حوزه»                                  «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 85»

تعريف فرهنگ از ديدگاه گيرتز
[كليفورد گيرتز]: مفهوم فرهنگ … اساساً يك مفهوم سربسته است. گفته ماكس وبر را در نظر مي‌گيريم كه انسان حيواني است گرفتار در تور عظيمي كه خودش تنيده، من فرهنگ را آن‌تور و تحليل آن را… نه يك علم تجربي در جستجوي قانون، بلكه علمي تفسيري در جستجوي معنا مي‌دانم.
«كتاب: فرهنگ و جامعه»     «مؤلف: روزاموند بيلينگتون/مترجم: فريبا عزبدفتري/صفحه: 35/نشر: قطره»

فرهنگ از ديدگاه كليفورد گيرتز
[كليفورد گيرتز:]… فرهنگ نظامي است كه از عناصر و ابعاد مختلف تشكيل شده ليكن ارتباط آن‌ها با يكديگر چنان است كه يك كليت تام را به وجود مي‌آورد.
[مقاله: دين و فرهنگ- نويسنده: سيد حميدرضا طالقاني]
«كتاب: مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايراني (مجموعه مقالات)»    «مؤلف: محمد جواد صاحبي/صفحه: 35/نشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه تالكت پارسونز
«تالكت پارسونز Parsons talcott» پديده فرهنگ را از يك طرف، محصول روابط اجتماعي متقابل و از طرف ديگر عامل تعيين كننده اين روابط مي‌داند. به پيروي از سنت مردم‌شناسان، پارسنز فرهنگ را آموزش و پرورش انتقالي و مشترك مي‌داند.»
[متفكراني كه فرهنگ را نظام مناسبات انساني مي‌دانند]
«نشريه: انديشه حوزه»                     «مؤلف: محمد حسين پژوهنده/صفحه: 85»

تعريف فرهنگ از ديدگاه پارسونز
… در تعريف «پارسونز» فرهنگ عبارت است از: «سيستم‌هاي الگو شده يا سامان يافته‌اي از نمادها كه تحت جهت‌گيري هاي كنش و اجزاء دروني شده شخصيت افراد و الگوهاي نهادي شده سيستم اجتماعي درآيد.» 
«كتاب: نظريه و فرهنگ»                  «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 111/نشر: مركز مطالعات تحقيقات فرهنگي بين‌المللي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه پارسونز
[اين تعريف بر ميراث اجتماعي يا فرداد تكيه دارد.] پارسونز، 1949: فرهنگ… عبارت است از آن الگوهايي كه به رفتار و فراورده‌هاي عمل بشري مربوط است و مي‌تواند به ارث برسد؛ يعني، بدون دخالت‌هاي ژن‌هاي زيستاني (بيولوژيك) از نسلي به نسلي فراداده شود.
«كتاب: تعريف‌ها و مفهوم فرهنگ»                     «مؤلف: داريوش آشوري/صفحه: 54/نشر: آگاه»

تعريف فرهنگ از ديدگاه پارسونز
… در تعريف «پارسونز» فرهنگ عبارت است از: «سيستم‌هاي الگو شده يا سامان يافته‌اي از نمادها كه تحت جهت‌گيري‌هاي كنش و اجزاء دروني شدة شخصيت افراد و الگوهاي نهادي شدة سيستم اجتماعي درآيد.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»               «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 111/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين‌المللي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه پارسونز  
… از نظر پارسونز «فرهنگ نيازمند وجود تكنولوژي است كه خود در تفكيك نايافته‌ترين صورتش تركيبي است از معرفت تجربي و فنون عملي».
«نشريه: ارغنون»                  «مؤلف: ديويد هريسون/يوسف اباذري/صفحه: 36»

تعريف فرهنگ از ديدگاه پارسونز
مفهوم فرهنگ براي پارسونز مجموعه‌اي از ارزشها و باورهاي خاص هر جامعه را دربرمي‌گيرد كه حفظ و باورمندي به آن نقش حياتي و تعيين كننده‌اي در تداوم يك جامعه ايفا مي‌كند.
«كتاب: نظريه و فرهنگ»                    «مؤلف: جهانگير معيني/صفحه: 112/نشر: مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي بين‌المللي»

تعريف فرهنگ از ديدگاه بوس
[اين تعريف بر ميراث اجتماعي يا فرداد تكيه دارد.] بوس، 1929: فرهنگ را مي‌توان شامل رفتارهايي دانست كه در ميان گروهي از انس


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 9 / 3 / 1395 ] [ 10:59 ] [ مدير وبلاگ: حبیب حمزه ]


.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

حبيب حمزه رئیس اداره اطلاع رسانی
آرشيو مطالب
فروردين 1398
آبان 1397 شهريور 1397 خرداد 1397 فروردين 1397 اسفند 1396 بهمن 1396 آذر 1396 مهر 1396 شهريور 1396 خرداد 1396 اسفند 1395 مهر 1395 شهريور 1395 تير 1395 خرداد 1395 فروردين 1395 اسفند 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 مرداد 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391